P30i

دانلود کتاب برزخ اما… از گیسوی پاییز

دانلود کتاب برزخ اما… از گیسوی پاییز

خلاصه کتاب برزخ اما...

این رمان ادامه ی ادم و حواست . درست از لحظه ای که امیرمهدی تصادف می کنه .
تویی که از شگرف ترین آسمانها عروج کردی تا بودنت رو، ارزونی تنهاییم کنی… تویی که من رو از تاریک ترین ژرفای این دریای همیشه طوفانی، تا حقیقت شیرین نور و گرما بالا آوردی… و زورق سرگردانی م رو، از اسارت جوش و خروش های سر به هوا نجات دادی… این روزها اگر بغضی ترک می خوره….اگر غمی جدید زائیده می شه… همه برای توئه… برای تویی که نمی دونم روزی می رسه که چشمام رو با ردّ نگاهت، متبرک کنی ؟… و من چشم انتظار اون لحظه، هر وفت که بارون بباره، صدات می زنم… نه با نوای زبانم …که با نوای دل…چرا که تو درون منی…و دیگه نیازی به آوا و کلام نیست….انگار دستام سرد سردن انگار چشمام شب تارن آسمون سیاه، ابر پاره پاره شرشر بارون، داره میباره حالا رفتی و من، تنها ترین عاشقم رو زمین تنها خاطراتم، تو بودی فقط همینگفتی برو، تنها بمون با غصه ها، همراه بمون دیگه نمی تونم، خسته ی خسته ام طلسم غم رو، زدم شکستم داره چشمام، ابر بارون رو گونه هام، شده روون رفتی و رفتی، تنها میمونم تا آخر عمر، واسه ات میخونم حالا رفتی و من، تنها ترین عاشقم رو زمین تنها خاطراتم، تو بودی فقط همین
 

برای دسترسی به این فایل و هزاران کتاب کمیاب دیگر باید با هزینه ای جزئی اشتراک ویژه تهیه کنید

دیدگاه‌ها (0)

*
*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.