دانلود رمان دالان بهشت
کار دختر و پسر جوانی به خاطر توقع های زیاد دختر، به جدایی می کشد. پسر می رود و زندگی دوباره تشکیل می دهد و دختر در تنهایی خودش، متوجه اشتباهش می شود. بعد از ماجراهایی دختر و پسر داستان، دوباره به هم می رسند. به نظرتان از سوژه ای تا به این حد تکراری و کلیشه ای می شود داستانی خوب و خواندنی درآورد؟ نازی صفوی نشان داده که می شود. او در دالان بهشت با پرداخت خوب روحیات دختر توانسته کاری متفاوت ارائه بدهد. نازی صفوی، متولد ۱۳۴۶ در تهران است. کتاب اولش، دالان بهشت در سال۱۳۷۸ منتشر شد و از آن موقع تا حالا سومین کتاب پرفروش ۱۴سال اخیر بوده است ( بعد از بامداد خمار و چراغ ها را من خاموش می کنم ). داستان بعدی او، برزخ اما بهشت سال۸۳ منتشر شد و نشان داد که با نویسنده ای کم کار طرف هستیم.
دالان بهشت را به اصرار یکی از دوستانم به چاپ رساندم و هیچ قصدی برای نویسنده شدن و چاپ کتاب نداشتم و ندارم. ولی خوشبختانه کتاب به چاپ سوم رسید و با استقبال خوانندگان روبه رو شد. این برخوردها و نامه های مردم است که همچنان به من روحیه می دهد. حتی هفته پیش در آمریکا کتاب دالان بهشت ترجمه شد و من از کشورهایی مثل استرالیا، انگلیس، کانادا و… نامه و ای میل دارم. نوشتن دالان بهشت از یک یادداشت کوچک پشت جعبه دستمال کاغذی ماشین شروع شد؛ وقتی که پشت چراغ قرمز گیر کرده بودم. بعد هم برزخ اما بهشت را نوشتم. الان هم ۳ تا کتاب دارم که معلوم نیست کی تمام می شود .
چون خودم را محدود به زمان نمی کنم؛ شاید یک ماه دیگر یا شاید ۲ سال دیگر. اسم یکی از آنها این است: تا بهشت راهی نیست، اگر این جان خسته بگذارد . این اسم را تا حالا به هیچ کس نگفته بودم ولی فکر می کنم اسم خوبی بشود.
من همیشه حسم را می نویسم و باور دارم حرفی که از دل برآید بر دل می نشیند و مطمئنا کتابی که با احساس نوشته نشود، قابل خواندن نیست؛ مثل آشپزی از روی کتاب که آن طعم واقعی را نخواهد داشت و هیچ وقت مثل غذای مادربزرگ نمی شود! قواعد و قانون ها در نوشتن باید رعایت شود. ولی بدون احساس فایده ای ندارد و اگر نویسنده پشت داستان فکری نداشته باشد یا دردی را نکشیده باشد، نمی تواند داستان جالبی بنویسد.
salam man danlod kardam am pasvord mikhad chikar konam??
پسورد که نوشته شده دوست عزیز
نميدونم چند بار خوندمش.............ولي هنوزم از خوندنش لذت ميبرم.خانم صفوي پايدار باشي.منتظر كاراي جديدتون هستم.خواهشا زياد منتظرمون نذاريد
من اين رمان را يك شبه خواندم خوب بود مجذوبش شدم حس هايي را كه قبلا تجربه كرده بودم را برايم دوباره به تصوير كشيد
بی نهایت جذاب و زیبا بود.
واقعاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا فوق العاده بود.تا جایی که باعث یه اردواج موفق برای من شده.
من این کتاب رو تو 13 سالگی خوندم و مجذوبش شدم کتاب رو یک شبه خوندم و بعد از اون هم چندین بار خواندن کتاب رو از سر گرفتم به همه توصیه می کنم این کتاب رو واسه یه بارم شده بخونن.
دوست عزیز
چراغ هارا نم خاموش میکنم و بامداد خمار از اثار ایشون نیستن.......
سلام.ميتونم بگم عالي بود.من خودم اخلاق وخوصياتي نزديك به شخصيت داستان يعني مهناز دارم وچقدر باندانم كاريام باعث شدم عشقم كه4سال منتظرش بودم ازم دور بشه
عالییییییییییییییی
سلام فوق العاده عالی بود من این کتابو خیلی وقت بود تعریفشو شنیده بود گفتم حتما باید بخونمش و خوندم میتونم بگم بااین که من رمان زیاد میخونم ولی اولین بار بود با خوندنش اشک ریختم خیلی جذاب و خواندنی بود من حتما کتابشم خریداری میکنم میزارم قاطی کتابای دیگم چون حیفه خیلی چیزا ازش تونستم یاد بگیرم در ضمن اینو هم اضافه کنم ک من فقط دلم برای محمد داستان سوخت همین....
خانم صفوی عزیز خسته نباشی
راستش با تعاریفی که دوستان از کتاب فرمودند به خودم گفتم که ای وااااای !!! چرا من این کتابو نخوندم تا به حال !!! پس بی درنگ دانلود کردم و شروع به خوندن !!!! البته نظر همه دوستان محترم لابد براشون جالب بوده !!! امانظر خودم :این کتاب جزو 10 رمان ضعیف ایرانی بود که خوندم!!! داستانی کسل کننده که از همون اول داستان میگه که از پسره جدا میشه و فقط به خودش فوش میده و خودشو سرزنش میکنه و محض تنوع 4تا عزا 6 تا عروسی اتفاق میافته!!!!(یعنی از اول میدونی آخرش چی میشه)
جالب اینجاست زن داستان فقط خودشو مقصر میدونه و سرزنش میکنه در صورتی که مرد داستان شخصیت بسیار آزار دهنده ای داره ... مردی که فقط با وجود 20 سال سن بسیار خود رای هست و فکر میکه فقط خودشو دوستاش میفهمند .. زن قدرت تصمیم گیری در مورد یه لباس توی مهمونی زنانه یا رفتن به خونه فامیل و آشنا رو نداره یا حتی یه بیرون رفتن ساده ,بعد مرد بدونه توجه به حساسیت زن با دوستان دخترش (البته به چشم خواهری) که خود مرد این طوری میگه!!! شوخی و رفت و آمد میکنه وهیچ تلاشی برای از بین بردن حساسیت زن نمیکنه و با اولین تلافی دستش به روی زن بلند میشه و زن با حماقت تمام میگه من بیشعور نمیدونستم چقدر فرقه بین حسادت زنانه و غیرت مرانه!!!!و کلی رفتارای مرد سالار دیگه وکلی رفتارای احمقانه..
نمیخوام بگم من خیلی اهل خوندن کتاب های سنگین هستم ..نه !!! ولی به نظر من رو دست صادق هدایت داستان نویس نداریم و البته که استادانی نظیر خانم دانشور جلال کهدشاید خیلی طول بکشه تکرار بشن.. ولی تو همین رمان های عامه پسند ایرانی اونقدر رمان ها جذاب و خوب داریم که این داستان در حد بچه مهد کودکی بود !!! بابا تورو خدا آخه رمان به این ضعیفی کجاش اینقدر خوب و قابل تعریف بود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! میخوام بدونم اونایی که تعریف کردن وقتی بامداد خمارو خوندن چیکار کردن پس؟؟؟!!!
awliiiiiieeee 10000 bar khondaaam
vli bazam geryee mikonm vaghti mikhonameshh...
من هر چی رمز وارد میکنم ارور میده چی کار کنم
رمز درسته عزیز
رمز رو تایپ نکن.از روش کپی کن و روی کادر پیست کن.مواظب باش فضای خالی باش کپی نشه
ppp
shayad ta hala dah barkhondamesh az nasre sade va malmoosi bar khordare hanoozam bada in hame ke khondamesh bazam ye jahaeesh geryam migire ye jahaeesh delam ghang mire ye jahaeesh asabani misham .dar kol behtarin romanie ke tooye omram khondam o bazam az az khondanesh sir nemisham
پرچم بالاست خانم صفوی.من اصلا رمان نخوندم فقط کتابهای تاریخی رو میخونم ولی توی کتابخونه ام فقط یه رمان ایرانی هستش اونم دالان بهشته که یاداور دوران طفولیت خودم بود. چقدر شیرین و لذت بخش انگار که این نازی خانم منو بشناسه این مهناز نقش منو بازی میکرد. مرسی. هوارتا لااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایک داری.
سلام
sana جان، منم تا حد زیادی با نظر شما موافقم
هر چند که به نظرم سبک نوشتن کتاب اونقدرام ضعیف نیس و بین کتابای با این موضوع جز عالیاس مقایسه خانم صفوی با هدایت خیلی درست نیست به نظرم
ولییییی داستان کتاب به نظر منم خیلی یه طرفه اس، ینی یه دختر 16 ساله که تو عمرش دورترین جایی که رفته مدرسه اش بوده رفتارش طبیعیه و حتی برادر و نامزدش هم به خاطر دانشگاه و محیط اجتماع راه خودشون رو پیدا می کنن همونطور که همین دختر هم وقتی وارد محیط اجتماع و دانشگاه میشه شبیه همین آدما میشه ... به نظر منم رفتار محمد و اینکه حاضر نشد هیچ وقت به مهناز توضیح بده خیلی خودخواهانه بود. اون مهناز رو با ثریا مقایسه می کرد که چند سال بزرگتر بود و دانشگاه رفته و مهناز رو هم به همین چالش کشوند که خودش رو با اون مقایسه کنه
محمد یکطرفه تصمیم می گیره بره و انتظار داره مهناز دنبالش بیاد و مانع طلاق بشه ؟! و حتی
در نهایت محمد حاضر نشد در اظهار علاقه هم پیشقدم بشه و غرورش رو بشکنه
به نظر میرسه فرهنگ ایرانی این خودخواهی مردانه رو تشویق و ترغیب و حتی تأئید می کنه متاسفانه
با سلام. من نیز با سنا موافقم. با اینکه کتاب دالان بهشت رو دوست دارم. ولی هر بار که خوندم بیشتر متوجه شدم بیشتر تقصیرها سمت محمد است. دائما در حال مقایسه کردن خانمش با ثریاست. با اینکه عاشق خانمش است ولی دائما می خواد اون رو اونجوری که دوست داره بسازه.در صورتی که در عشق در واقع انسان عاشق همین شخصیتی می شه که داره می بینه. پس محمد عاشق زیبایی مهناز شده که به این عشق نمی گن .
در عشق . عیب معشوق دیده نمیشه. و هیچ قیاصی وجود نداره.
فقط میتونم بگم عالی بود عالی واقعا لذت بردم برگرفته از واقعیات جامعه. خدا نویسنده کتاب رو حفظ کنه . موفق باشید
پس چرا دانلود نميشه
تصحیح شد
رمان دالان بهشت یکی از بهترین رمانهایی بود که تا حالا خوندم من نمیدونم چندین بار این رمان و خوندم ولی باخوندن این رمان حس خوبی پیدا میکنم حس آشنایی داره. خانم صفوی با این رمانشون خیلی از ماهارو از یسری اشتباهات روزمره در دوران نامزدی,و شروع زندگی مشترک آگاه کردش.واقعا ممنونم ازتون.منتظر رمانهای جدیدتون هستم.واقعا خسته نباشید
این رمان فوق العاده است باید به خانوم صفوی تبریک گفت باید خلق
این اثر