دانلود کتاب رمان پارلا نوشته آنیتا
Parla By Anita Download PDF Book
پارلا یه اسم ترکیه به معنیه : درخشان و نورانی
قسمتی از رمان پارلا :
علیرضا به سمتم آمد. از پشت بغلم کرد. آهسته دستم را دور چراغ خواب حلقه کردم. علیرضا در گوشم گفت:
من خیلی دوستت دارم… پارلا باور کن… علاقه ی من به تو هیچ دخلی به مهتاب نداره… من تو رو دوست دارم… نه به خاطر مهتاب. نه به خاطر هیچ چیز دیگه. دوست داشتن که دلیل نداره. فقط این و می دونم که… هیچ کس رو توی زندگیم این طور دوست نداشتم. یک لحظه شک به دلم افتاد. دستم شل شد..اگر او بدون من می رفت. دنیای بدون او هم آزاردهنده به نظر می رسید… کی تا به آن روز آن طور به من ابراز علاقه کرده بود؟ به امید چه کسی باید برمی گشتم؟… به امید زندگی بهتر با آرایشگری و سبزی پاک کنی؟ به امید دوست پسرهایی مثل کیوان؟ به امید پسرهای بی دست و پایی مثل کسری؟… یا به امید آدمی خشک و جدی مثل سیاوش؟ آدمی که حتی اگر عاشقم هم بود نمی توانست مثل علیرضا بهم ابراز علاقه کند… علیرضا من را بیشتر به خودش فشرد و موهایم را بویید… حرفش توی ذهنم انعکاس پیدا کرد:
هیچ کس رو توی زندگیم این طور دوست نداشتم. بعد از آن صورت بانمک و تپل ساقی جلوی چشمم آمد. بازیچه ی احساس یک آدم نامتعادل به من شده بود.یاد روز اول دانشگاه افتادم..یادم آمد که چطور داشت از دست من و مهری خانم حرص می خورد. چهره ی مارال جای صورت ساقی را گرفت… با همان چشم های پر از شیطنت و موهایی که آفریقایی بافته شده بود.. یاد روزهای پر امید و آرزویی افتادم که توی خیابان های تهران می گذراندیم و با صدای بلند می خندیدیم… صورت شاد راحله را مجسم کردم. یاد پرخوری هایش افتادم… حتی صورت الهه نیز پیش چشمم جان گرفت… یادم آمد که چه قدر به او و هر چیزی که مربوط به او می شد حساسیت نشان می دادم…
دنیایی که الهه در آن قرار بود به زودی ازدواج کند، در آن لحظه برایم دنیایی دیگر به نظر می رسید.
برای دانلود کتاب رمان پارلا با ما همراه باشید.
این رمان قطعا جزئ یکی از بهترین رمانهایی هست که تا حالا خوندم اصلا بینظیر بود نمیتونم حس الانمو بگم ولی من خیلی راحت با این کتاب ارتباط برقرار کردم کل شبو براش بیدار بودم ولی ای کاش علی زنده میموند ای کاش پارلا بخاطر عشق علی به خودش دیگه حداقل باسیاوش نمی موند و ای کاش شخصیت دیوانه قصه بهتر بررسی میشد... من که دیوانه ی علی شدم
فوق العاده بود کلــــــــــــــــی گریه کردم