P30i

دانلود کتاب رمان نیما

دانلود کتاب رمان نیما

دانلود کتاب رمان نیما

خلاصه داستان: نیما دختر ی که خودشو به شکل یه پسر در میاره تا خرج خودشو تو این دنیای بیرحم در بیاره و دینشو به عموش که اونو بزرگ کرده ادا کنه …

قسمتی از این رمان زیبا:

نقاشی چهرمو برداشتم سریع از اتاقم زدم بیرون تا اومدم در و باز کنم یکی از پشت سر کیفمو گرفت و

گفت: کله سحری کجا تشریف میبرین؟

با اکراه برگشتم روم نمیشد تو صورتش نگاه کنم .

سر به زیر گفتم س..سس..سلام .

مهراد با لحن شوخی گفت: علیکه سلام .خانوم خانوما میگم صبح به این زودی کجا میری؟

وقتی لحن اروم و شوخشو شنیدم خیالم یه کم راحت شد و گفتم : دارم میرم مصاحبه دعا کن قبول

شم .

مهردادگفت:ااا با اون دست گلی که چند دقیقه پیش به اب داری توقع دعا هم داری؟ خیلی پرویی بچه .

یه عذر خواهی…یه چیزی .

با دلخوری گفتم: تقصیر من نبود بخدا از بس هوا سرد بود بی توجه پریدم تو حموم.

مهرداد با سوظن نگاهی بهم انداخت وگفت :عجب..یعنی صدای ابم نشنیدی؟

سرم بالا اوردمو با چشای گشاد شدهاز ترس به صورت مردونه و جذابش زل زدمو گفتم :نه به خدا

مهرداد .باور کن .اصلا متوجه نشدم.

رمـز فـایل : www.p30i.com

دیدگاه‌ها (1)

*
*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

    ayda مهمان فروردین 26, 1395 پاسخ

    ابدا قلم خوب و داستان جذابی نداشت من که توصیه ش نمیکنم