P30i

دانلود کتاب رمان مثلث زندگی من نوشته فاطیما 8

دانلود کتاب رمان مثلث زندگی من نوشته فاطیما ۸

دانلود کتاب رمان همخونه نوشته مریم ریاحیMosalase Zendegie Man Book Download

قسمتی از این رمان زیبا:

سوار ماشین که شدیم شاهرخ اونقدر تند میرفت که کم مونده بود دلو و رودم بهم بپیچه..

با داد گفتم:

چیکار میکنی چرا مثل دیوونه ها میرونی؟

با عصبانیت گفت:

اشغال عوضی کثافت..هرچی از ذهن کثیفش میگذره به زبون میاره بزار کارمون انجام بدیم ببین من تورو چیکار میکنم..تقصیر تو دیگه…واسه چی با ناز و عشوه باهاش حرف میزنی ها؟

نمیتونی مثل ادم حرف بزنی؟

حالا منم عصبی شده بودم این با خودش چه فکری کرده بودتا خواستم حرف بزنم فریاد زد:

فعلا دهنتو ببند همتا..ببند اون دهنتو.

شوکه شدم باورم نمیشد شاهرخ باهام اینطوری حرف بزنه …سکوت کردم و داشتم فکر میکردم این همونیه که عاشقشم؟تا حالا که خوب بودواسه خاطر حرفای شهباز اینجوری شد؟این که میدونست ما کارمون اینه پس چرا اینجوری میکنه؟یعنی منو دوست داره که روم غیرت داره؟پس باید خوشحال باشم نباید همه رفتاراشو به دل بگیرم اون عشق منه اما باید باهاش حرف نزنم تا بفهمه کارش درست نبوده.تا خونه باهاش حرف نزدم کنار در خونه پارک کرد تا خواستم پیاده شم دستمو گرفت و کشیدم تو بغلش:

عروسک من باهام قهره؟

اولین بار بود که بعد عقدمون بغلم میکرد و اینجوری باهام حرف میزد داشتم از ذوق میمیردم فریادشو فراموش کردم اما تو ظاهرم نشون ندادم همونطور بیتفاوت. دستاشو دورم حلقه کرد و به خودش فشارم میداد.سرشو نزدیک گوشم برد و زمزمه کرد:

خب عصبی بودم میدونم دلیل خوبی نیس اما وقتی شهباز اونطوری حرف میزد میخواستم پا شم تا میخورد بزنمش.

 

برای دانلود کتاب رمان مثلث زندگی من با ما همراه باشید

رمـز فـایل : www.p30i.com

دیدگاه‌ها (0)

*
*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.