P30i

دانلود کتاب رمان الهه ناز2 نوشته مریم اولیایی

قسمتی از این رمان زیبا:

بی اختیار بلند شدم و آرام بطرف منصور رفتم . رو تخت نشستم و صداش زدم .متعجب بطرفم

برگشت .چشمهایش باز مانده بود و پلک نمیزد .لبخندی زدم و گفتم : منم وقتی چیزی رو تو قلبم راه

بدم،محاله بیرونش کنم .تو اولین و آخرین عشق منی منصور! من جز تو کسی رو نمیخوام . گفت:

گیسو، دارم خواب می بینم ؟

نه بیداری منصور. صورتم را مقابل صورتش گرفتم و در چشمهایش خیره شدم . گفتم: دوستت دارم

منصور ، هیچکس نمیتونه جای تورو برام بگیره .بخدا قسم اینو از عمق قلبم می گم.

دستم را فشرد وگفت: منم دوستت دارم عزیزم. و در آغوشش بغضم را شکستم

گریه نکن گیسو، خواهش میکنم

موهایم را کنار زد و گفت: پس بهرام چی؟

من که نمی تونم دوتا مرد رو دوست داشته باشم، می تونم ؟ بهش حقیقت را می گم. هرچه باداباد

تو مطمئنی برام دلسوزی نمی کنی؟

مگه تو دلسوزی می کنی؟

تو که همه چیز رو شنیدی

مرا ببوس رو برای من زدی؟

مگه جز تو کسی رو دوست دارم؟

شب بخیر

شب بخیر عزیزم

کنار در بوسه ای برای منصور فرستادم و در را بستم و به اتاقم آمدم .آنشب آرامترین شب زندگی من بود.

رمـز فـایل : www.p30i.com

دیدگاه‌ها (0)

*
*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.