P30i

دانلود کتاب رمان تو آرزوی منی نوشته مریم س.م

قسمتی از این رمان زیبا:

تو آرزوی منی ای چراغ خلوت دل مرا به جان تو، در دل جز آرزوی تو نیست

امروز توی حیاط مدرسه نشسته بودیم، با تعجب گفتم:

-شوخی می کنی الهام؟
الهام سرش رو پایین انداخت و گفت:

-جدی می گم.

-یعنی سعید تو رو می خواد؟

-نمی دونم.

-دلیل نداره ازت بپرسه کسی توی زندگیت نیومده؟

-خوب شاید فوضولیش گل کرده بود.

-اون تو رو چند ساله می شناسه، شاید هم بهت یه احساسی داره.

-چیزی به سعید نگی ها شاید منظوری نداشت.

-باشه خیالت راحت باشه.

رمـز فـایل : www.p30i.com

دیدگاه‌ها (0)

*
*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.