P30i

دانلود کتاب رمان در جگر خاریست نوشته نسیم شبانگاه

خلاصه داستان :

قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه، کوچولو به معنای واقعی … مامانی که تو سن کم مجبور شد مامان بشه. مادری که خیانت می بینه ، مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون…

قسمتی از متن رمان :

صدای زنگ که میاد صداشون میکنم: آبتین،آذین زود باشین حنا رسید…بدویین…
زنگو میزنم«این مگه کلید نداره؟؟؟»
برمیگردم تو اتاق تا آماده بشم،خدا کنه به موقع برسم، بهار خیلی رو وقت حساسه، اصلا رو همه چی حساسه، رو وقت بیشتر…
صدای حنا میاد: کوشین پس ملت …حنا اومده کجایین؟؟؟
«ذوق مرگ شدی از این استقبال گرم نه؟؟؟»
ـ چه خبرته بابا ، مگه سرآوردی؟؟؟
عـزیـــــــــــــــــــــ ـــزم، خستگی از سر و روش میباره،به روی خودش نمیاره،دلم براش تنگ شده، بعد یه هفته همخونم برگشته، همخونه منو بچه هام… دوست… دوست روزای سخت.
تو یه دستش تار، تو یه دستش یه عالمه کیسه های رنگی و یه ساک خیلی کوچیک، ومن میدونم که نصف بیشتر اون کیسه های کوچیک سوغاتی واسه منو بچه هامه، امکان نداره حنا جایی بره و اونجارو واسه ما بار نکنه بیاره…
لبخند میزنه و همه وسایلاشو رو هم روهم تلنبار میکنه رو اپن «زمینو ازت گرفتن؟؟؟ میریزن خووو»
لبخند…

رمـز فـایل : www.p30i.com

دیدگاه‌ها (0)

*
*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.