خلاصه کتاب تو را باید پرستید
پرستش دختري است شاد و سرزنده كه با عمه و پسر عمه اش زندگي مي كند. او درگير احساسي است كه عمه را وادار مي كند او را به نزد روانپزشكي حاذق بفرستد و داستان و رازها اينگونه يكي پس از ديگري خود را نشان مي دهند“به نام لایقترین برای پرستش”
خدا وقتی نخواهد عمر دنیا سر نخواهد شد،
گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد،
و تا وقتی نخواهد برگی از کاجی نمی افتد..
و باغی از هجوم داس ها پر پر نخواهد شد،
خدا وقتی نخواهد دانه ای کوچکتر از باران،
گلی بالا رونده مثل نیلوفر نخواهد شد..
و کرم کوچکی…پروانه ای زیبا….و کوهی سخت….
عقیق و شیشه و آيينه و مرمر نخواهد شد….
خدا وقتی بخواهد می شود وقتی نخواهد نه…
گلی بازیچه ی طوفان غارتگر نخواهد شد..
خدا وقتی بخواهد غیر ممکن می شود ممکن….
ولی وقتی نخواهد واقعا دیگر نخواهد شد….با تشكر از سراينده شعر سركار خانم مريم سقلاطوني
دیدگاهها (0)