P30i

دانلود رمان هیچوقت اعتراف نکن نوشته آنیتا

دانلود رمان هیچوقت اعتراف نکن نوشته آنیتا

دانلود رمان هیچوقت اعتراف نکن

Hichvaght Eteraf Nakon By Anita77

قسمتی از رمان هیچوقت اعتراف نکن :

من: رزا بگو دیگه ازچی خوشحالی ؟

رزا : بعدا میفهمی ؟

من : ا تو که میدونی من فضولم خب بگو دیگه !

رزا : نچ

من : خب نگو!

– باشه نمیگم ولی نفس دیدیش امروز چه تیپی زده بود شلوار فیلی و تیشرت سفید و سویی شرت مشکی خیلی نازشده بود

-آره ولی رزا من فکرکنم این ازخطاطی خیلی خوشش بیاددیدی روی تیشرتشم خطاطی بود

-آره راست میگی

شهاب وقتی دخترا رفتن من یک چند دقیقه ای نشستم و به جای خالی نفس نگاه کردم این دخترچی داشت توی نگاهش که منواین جوری کرده بود باصدای زنگ گوشیم به خودم اومدم خشایار بود

خشایار:سلام زنده ای هنوز

-سلام خوبم تو خوبی

-آره راستی شهاب من امروز مطب ندارم بیکارم توچه کاره ای ؟

-منم کاری ندارم بیکارم

-پس پاشو بیا خونه ی من باهم حرف بزنیم

-باشه اتفاقا این پارکه به خونه توام نزدیکه تایک ربع دیگه اونجام

-پس منتظرم بای

-خدافظ

رمـز فـایل : www.p30i.com

دیدگاه‌ها (1)

*
*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

    sahar مهمان فروردین 28, 1393 پاسخ

    Ali bud mrcccccc, age mishe vadam link befrestin mrc