قسمتی از این رمان زیبا :
از زیر پل گیشا انداختیم طرف امیر آباد و همونجور که می رفتیم کنار خیابون چند تا دختر واستاده بودن.
مانی یه نگاه بهشون کرد و گفت))
– کتاب دستشونه!
– خُب؟!
مانی – انگار اینام می خوان برن دانشگاه!
– خُب؟!
مانی – یعنی ما که داریم می ریم،خب اینارو هم سوار کنیم برسونیم ! ثواب داره!
– ما دانشگاه نمی ریم! میریم خوابگاه دانشگاه!
مانی – چه فرقی داره؟! ما می رسونیمشون خوابگاه،شاید بخوان لباسی عوض کنن یا یه چیزی بخورن
یا یه کتاب دفتری وردارن و بعدش خودشون برن دانشگاه!
((یه چپ چپ بهش نگاه کردم و هیچی نگفتم که یه خرده بعد با عصبانیت گفت))
– بابا یه دقیقه نگه دار کار دارم!
– چیکار داری؟!
مانی – مگه کوری نمی بینی که همه ی این دختر خانما که بغل خیابون واستادن کتاب دفتر
دست شونه!
خب نیگه دار اینارم برسونیم دیگه! چیه ماشین داره خالی میره!
– کتابای دانشگاهی اینطوری نیس ! بزرگتره!
مانی – بچه خر می کنی؟! کتاب کتاب دیگه! کتاب دانشگاه که وجبی بزرگ نمی شه!
– چرا! کتاب دانشگاه از کتاب دبیرستان بزرگتره.
مانی – اِ…؟! یعنی سایز کُتُب دانشگاهی رو با وجب معلوم می کنن؟! یعنی سال اول یه وجب،سال دوم
یه وجب و دو انگشتو سال سوم دو وجب و یه انگشت کمه؟!
– اِه…! میذاری بفهمم کجا دارم میرم؟!
پس چراااااادانلودنمیشه
من همین الان گندم رو تموم کردم البته با گریه واقعا سرتا سر واقعییت جامعه بود وهمیشه واقعییت تلخ ترینه!مثل همیشه عالی بود!
دانلود سخت بود
من عاشق کتابهای مودب پورم اونایی که میگن بده واقعا براشون متعصفم چون اتفاقای تو جامعه رو نشون میده چشم ندارن ببینن میگن محتوا نداره داره اتفاقا خیلی درس ها رو به جوونا نشون میده
Vaaaay man asheqetam m.moadabpour
Hameye ketabatoon aliye asan harf nadare
چرا دانلود نمیشه؟؟؟؟
Vay chera man nemitoonam eino bekhunam
رمان های آقای م.مودب پور واقعا زیباست..واقعیتهای جامعه خیلی قشنگ به تصویر کشیده میشند...واقعا دستشون طلا
سلام.برا من فایل ها دانلود میشه ولی قابل باز شدن نیست
مرسی ممنون
فقط آخرش تو اوج نامردی تموم میشه...بدترین اتفاق ممکن واسه هرکدوم می افته...همشم یهویی تو چند صفحه ی آخر...کلی واسش گریه کردم...
Vaaay pas chetori bekhonm ??
عالیییییییییییییییییی مودب پور دمت گرم
من رمان پریچهر،گندم،خواستگاری،یاسمین،یلدا و تا حدودی شیرین رو خوندم و واقعا عالی ان،به اقای مودب پور تبریک میگم