P30i

دانلود کتاب رمان گندم نوشته م.مودب پور

بخشی از این رمان زیبا:

یه دفعه نمی دونم چراخندیدم وتودلم یه حال عجیبی حس کردم شایدعشق همین بود!یعنی عاشق

شده بودم؟! عاشق گندم چه اسم قشنگی!

کم کم برگشتم به خاطراتم!یاده موقع هایی افتادم که من وکامیارباگندم وآفرین ودلارام وکاملیا بازی می

کردیم یادمه موقع یارکشی همیشه گندم می اومدبامن!یادمه همیشه وقتی گرگم به هوابازی

می کردیم

وگندم مثلا گرگ می شد بااینکه می تونست منو بزنه اینکارونمیکردوبقیه رومیزد!

تواین فکرابودم که صدای پدرم ومادرم روشنیدم که داشتن می اومدن خونه وباعصبانیت باهمدیگه حرف

می زدن!

رمـز فـایل : www.p30i.com

دیدگاه‌ها (4)

*
*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

    متین مهمان مرداد 25, 1393 پاسخ

    سلام ممنون از سایت خوبتون 3 تا از رمان ها میخواستم تو سایت شما پیدا کردم با اولین جستجو تو گوگل مرسی

    azim مهمان خرداد 14, 1394 پاسخ

    ممنون. من عاشق رمان واداستان و در كل كتاب هستم و تمام سايتهايي كه در اين زمينه فعاليت ميكنند را فوق العاده دوست دارم. ممنوووووووووووووووووووووووون...

    asal مهمان آبان 4, 1394 پاسخ

    چرا رمان قرار نبود دانلود نمیشه لطفا پیگیر باشین ممنون

    فاطمه مهمان بهمن 30, 1394 پاسخ

    سلام آقاى مؤدب پور من رمان گندم رو خوندم خيلى دوسش دارم اما حيف پايان خوبى نداشت واقعا براش گريه كردم خيلى حالم خراب شد بخاطر پايانش ميشه لطفا بگيد چطورى كاميار سرراهى شد ولى همه فكر ميكردن گندم چرا برگه پيش عمه كوچيك بود توروخدا ج بدين خيلى داغونم. ممنون