نجیب محفوظ رمان « دزد و سگها » را بعد از رمان « اولاد حارتنا » نوشت. در این دو رمان محفوظ به طور کلی ماجرای نزاع میان خیر و شر را ترسیم میکند و مسأله ی نابودی، فروپاشی و تحول ارزش هایی را مطرح ساخته که هدفشان ایجاد زندگی پاک برای بشریت است. به نظر میرسد این قضیه اندیشه ی نویسنده را سخت به خود مشغول داشته که پس از« اولاد حارتنا » بار دیگر همین تفکر را در« دزد و سگها » و این بار از زاویهی دیگری به آن پرداخته است.
در این رمان که میتوان آن را از جمله رمانهای سیاسی و واقعگرایانه برشمرد محفوظ به تصویر خیانت پیشگانی پرداخته که به اصول خود خیانت کرده اند و از صف توده های مردمی به دستگاه قدرت حاکمه _ یعنی طبقه ای که در گذشته با آن مبارزه می کردند _ پیوسته اند. نویسنده تمام شخصیتها را از طریق اندیشه و احساس شخصیت اصلی داستان یعنی « سعید مهران » ارائه می دهد. او در واقع آیینه ای است که همه ی دیدگاه ها را برای ما منعکس می سازد. محفوظ در این داستان از شیوه ی اختصار و سبکی که داستانش را به زبان شعر نزدیک می کند استفاده کرده ، مانند این عبارات : « گل دسته های بلند نمایان شد، قلعه سر به آسمان صاف ساییده بود، خیابان به میدان منتهی می شد، سبزی باغ زیر اشعه داغ خورشید جلوه می کرد و نسیمی خنک و روح بخش _ با وجود گرما _ می وزید. » نویسنده همچنین از طریق رؤیا ما را به طور مستقیم در برابر بحران شخصیتها و به ویژه سعید مهران که قهرمان داستان است قرار میدهد و احساسات و وسوسه های گوناگون درونیِ وی را در قبال این بحرانها بیان میکند.
نویسنده در این داستان بیشتر از زاویه ی دید دانای کل سود برده و با زیرکی خاصی فضای حاکم بر جامعه طبقاتی مصر را به تصویر می کشد؛ جامعه ای مملو از خبرچین، جاسوس و خائن که از هر فرصتی جهت فاش کردن اسراردیگران برای بدست آوردن ثروت و یا منصبی استفاده میکنند. محفوظ خفقان حاکم بر جامعه و بحران قهرمان را با کلماتی چون « تباهی، خلوت و خلأ، تاریکی و تنهایی» و یا ترسیم سایه هایی که عزلت و گوشه گیری سعید مهران را نشان میدهد بیان کرده است. همچنین رمز و رمزگرایی نیز در این داستان مانند سایر آثار محفوظ به وفور به چشم می خورد که از مهمتربن آنها کاربرد « گورستان » است که به عنوان منظره ای هر روزه بر خانهی سعید مشرف است که میتوان آن را رمزِ رویارویی جدیدی میان مرگ و زندگی دانست که اشاره ای است به اینکه، اجتماعی که سعید مهران را به حاشیه و عزلت طرد نمودبه زودی او را به ابدیت طرد خواهد کرد و این ابدیت به فاصله ی چند قدمی در گورستان تجسم می یابد.
در این رمان که میتوان آن را از جمله رمانهای سیاسی و واقعگرایانه برشمرد محفوظ به تصویر خیانت پیشگانی پرداخته که به اصول خود خیانت کرده اند و از صف توده های مردمی به دستگاه قدرت حاکمه _ یعنی طبقه ای که در گذشته با آن مبارزه می کردند _ پیوسته اند. نویسنده تمام شخصیتها را از طریق اندیشه و احساس شخصیت اصلی داستان یعنی « سعید مهران » ارائه می دهد. او در واقع آیینه ای است که همه ی دیدگاه ها را برای ما منعکس می سازد. محفوظ در این داستان از شیوه ی اختصار و سبکی که داستانش را به زبان شعر نزدیک می کند استفاده کرده ، مانند این عبارات : « گل دسته های بلند نمایان شد، قلعه سر به آسمان صاف ساییده بود، خیابان به میدان منتهی می شد، سبزی باغ زیر اشعه داغ خورشید جلوه می کرد و نسیمی خنک و روح بخش _ با وجود گرما _ می وزید. » نویسنده همچنین از طریق رؤیا ما را به طور مستقیم در برابر بحران شخصیتها و به ویژه سعید مهران که قهرمان داستان است قرار میدهد و احساسات و وسوسه های گوناگون درونیِ وی را در قبال این بحرانها بیان میکند.
نویسنده در این داستان بیشتر از زاویه ی دید دانای کل سود برده و با زیرکی خاصی فضای حاکم بر جامعه طبقاتی مصر را به تصویر می کشد؛ جامعه ای مملو از خبرچین، جاسوس و خائن که از هر فرصتی جهت فاش کردن اسراردیگران برای بدست آوردن ثروت و یا منصبی استفاده میکنند. محفوظ خفقان حاکم بر جامعه و بحران قهرمان را با کلماتی چون « تباهی، خلوت و خلأ، تاریکی و تنهایی» و یا ترسیم سایه هایی که عزلت و گوشه گیری سعید مهران را نشان میدهد بیان کرده است. همچنین رمز و رمزگرایی نیز در این داستان مانند سایر آثار محفوظ به وفور به چشم می خورد که از مهمتربن آنها کاربرد « گورستان » است که به عنوان منظره ای هر روزه بر خانهی سعید مشرف است که میتوان آن را رمزِ رویارویی جدیدی میان مرگ و زندگی دانست که اشاره ای است به اینکه، اجتماعی که سعید مهران را به حاشیه و عزلت طرد نمودبه زودی او را به ابدیت طرد خواهد کرد و این ابدیت به فاصله ی چند قدمی در گورستان تجسم می یابد.
کلیک کنید : دانـلـود با لـینک مستـقـیـم
رمـز فـایل : www.p30i.com
دیدگاهها (0)