P30i

دانلود رمان یک مشت خالی از زندگی نوشته یگانه

دانلود رمان یک مشت خالی از زندگی نوشته یگانه

دانلود رمان یک مشت خالی از زندگی نوشته یگانه

خلاصه داستان :

در مورد مشکلات زندگی زناشویی.

اشتباهات و کج فهمی های ما که همیشه عواقب بدی رو برامون رقم میزنه…پایان خوش

قسمتی از داستان:

به آینه و شمعدان رنگ و رو رفته ی میان سفره نگاه کرد که به جای تصویر خودشان روی ساعت بالای سرشان تنظیم شده بود. چهار و چهل و پنج دقیقه…
نمیدانست نشستنش اینجا با این مانتوی خفاشی کرم و شال و شلوار سفید، برای ازدواج مجدد تا چه حد درست است! دستش را کمی بالا آورد و حلقه ای که دوباره در انگشت انگشتری نشسته بود را خریدارانه دید زد…
اینبار نه پر از نگین بود، نه آنقدر سنگین و گران… اینبار فقط یک رینگ ساده ی نازک سفید بود… ساده ی ساده مثل خودش…

به لرزش محسوس دست هایش چشم دوخت. باز هم از کلمات عربی بی سر و ته چیزی درک نکرد…
در دلش رخت میشستند و چنگ شدن معده اش را حس میکرد.
عاقد برای بار اول از او وکالت خواسته بود. انتظار زیادی بود اگر منتظر جمله ی کلیشه ایه ” عروس رفته گل بچینه” مینشست! نمیدانست آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است؟!
کاش کسی بود تا برای شیرینی این ازدواج مجدد هم قند میسابید و کسی هم بود تا سفره ای روی سرشان بگیرد و برای خوشبختی شان دعا کند…
-: عروس خانوم وکیلم؟
مسخره بود اگر تا بار سوم صبر میکرد او که بار اولش نبود…
دست گرمی دستش را فشرد. با تعجب به دست بزرگ و پر مویش نگاه کرد! لازم بود بگوید هنوز بله را نداده و هنوز نامحرم محسوب میشود؟ نه! لازم نبود…
در چشم هایش خیره شد و بله را داد.

رمـز فـایل : p30i.ir

دیدگاه‌ها (1)

*
*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

    طراحی چهره با پاستل مهمان تیر 30, 1396 پاسخ

    خسته نباشید ممنون به خاطر این مطلب مفید