خلاصه داستان :
زیر باران رحمت خدا چترت را ببند و اجازه بده تو را ، خوبِ خوب ، خیس محبتش کند. نگران نباش باران که بند آمد کسی به رویت نخواهد آورد لباست خیس محبت اوست تو هم به رویشان نیاور که خیسی لباسشان را درک کرده ای. همین که چترت را بسته ای و خیابان یکطرفه را بازو به بازویش طی می کنی یعنی خودِ خود عشق .
کلیک کنید : دانـلـود با لـینک مستـقـیـم
رمـز فـایل : www.p30i.com
دیدگاهها (0)